بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
توصیه های آیت الله العظمی وحید خراسانی به مبلغین در آستانه ماه محرم ۱۴۳۶
به مردم عظمت عاشورا را بیان کنید، چه بود؟ چه شد؟ چه کرد؟ یک عدّه نافهم، بیسواد در این مردم پیدا شدند: به سینه نزنید، زنجیر به کمر نزنید که مبادا سرخ شود بدنت. به این بیسواد ها گوش ندهید، برو، ببین، استاد الكلّ في الكلّ عند الكلّ نائینی چه می گوید؟ کسی است نائینی که مراجع آزمایششان این است که کلمات او و مبانی او را در معاملات، لباس مشکوک بتوانند از عمق درک کنند و بیان کنند. همچو کسی فتوایش را ببین، سؤال می کنند از او که ما در عزای سیدالشهداء عزاداری می کنیم، خون ریخته می شود؟ جواب این است: آنچه خون ریخته بشود، مانعی ندارد، مگر خوف بر نفس بشود. میرزای نائینی، عالم دین و مذهب است، چرا این کلمه را می گوید؟ متن کلام امام هشتم الان این است؛ بحار را نگاه کن: إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ… إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا، این بیان امام هشتم است. از شیخ طوسی تا شیخ انصاری همه شان باید فدای یک نفس امام هشتم بشوند. آن وقت همچو کسی بیانش این است که روز عاشورا کاری کرده که پلک های چشم ما مجروح شده، اگر پلک چشم او مجروح بشود، سینه تو چیست؟
شیخ صدوق در من لا یحضر در اصح احادیث نقل می کند از حجت خدا که روز عاشورا: بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ، بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرَضُونَ السَّبْعُ، هفت آسمان، هفت طبقه زمین وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ، أنچه در آنها بود، آنچه بین آنها بود، همه برای سر بریده او گریه کردند. روز عاشورا همچو روزی است.
چه روزی است؟ چه شده؟ چه واقعه ای اتفاق افتاد؟ یک کلمه بس است، آن کلمه این است؛ مردم مدینه همه بی خبر، یک وقت عصر روز دهم محرم صدای شیون از حرم پیغمبر شنید. همه مردم مدینه ریختند در خانه ام سلمه، چه حادثه ای اتفاق افتاده؟ نص قرآن این است وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ، او ام المؤمنین است. مردم ریختند چه خبر است؟ کسی حق آمدن در آن خانه ندارد. رفتند پسر عموی پیغمبر را آوردند. رفت پرسید چه خبر است؟ چه حادثه ای رخ داده؟ گفت: الان خوابیده بودم، در عالم رؤیا دیدم پیغمبر سر برهنه، پا برهنه، غبار آلوده ،یک شیشه خون در دست گرفته، گفتم: یا رسول الله! هرگز تو را به این حال ندیده ام! گفت: ام سلمه! الان از کنار مقتل حسینم آمدم. با این شیشه خدا مرا فرستاد که خون گلوی او را بگیرم، پرسیدم: یا رسول الله کجا می بری؟ فرمود: به عرش. امام ششم فرمود: آن قائمه ای که آن شیشه خون را پیغمبر گذاشته، تا قیامت می لرزد.
منبع وب ایشان( برای دیدن متن کامل به وب ایشان مراجع کنید یا به آرشیو وب ما سر بزنید… )