یا رسول الله (صل الله علیه واله وسلم) مددی
شهادت خاتم الانبیا و المرسلین محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم
و حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
و حضرت امام رضا علیه السلام
بر همه شیعیان تسلیت باد.
شهادت خاتم الانبیا و المرسلین محمد مصطفی صل الله علیه و اله و سلم
و حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
و حضرت امام رضا علیه السلام
بر همه شیعیان تسلیت باد.
بسم الله الرحمن الرحیم
عظمت زیارت امام حسین علیه السلام ، مقام قمر بنی هاشم سلام الله علیه و اهمیت عزاداری ایام عاشورا
آنچه مهم است در این زمان
حفظ ایتام آل عصمت است،
مردمی منقطع از امام زمانشان،
با این ابتلائات زندگی ،
با حرمان از مبانی مذهب و دین ،
به قدری این کار ارزش دارد[که]
اگر در این سفر بتوانید یک بیگانه از امام زمان را
با ولی عصر آشنا کنید
مبلغین ، عظمت زیارت امام حسین علیه السلام ، مقام قمر بنی هاشم سلام الله علیه و اهمیت عزاداری ایام عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:
(وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا)
این بیان خداست:
کیست احسن قولا از کسی که دعوت کند به خدا
و آن دعوت توأم باشد با عمل صالح.
کسانی که در این ایام
به تبلیغ این دین و این مذهب می روند،
اینها باید بدانند کاری که متکفل اند کار انبیاء است،
الذین یبلغون رسالات الله. این کار فوق بیان و تکلم ماست.
آنچه مهم است در این زمان
حفظ ایتام آل عصمت است،
مردمی منقطع از امام زمانشان،
با این ابتلائات زندگی ،
با حرمان از مبانی مذهب و دین ،
به قدری این کار ارزش دارد[که]
اگر در این سفر بتوانید یک بیگانه از امام زمان را
با ولی عصر آشنا کنید
یک تارک الصلاة را به نماز بیاورید،
اجرتان به اندازه ای است که قابل وصف نیست ،
چون رسول خدا به شخص امیرالمؤمنین فرمود:
اگر کسی به وسیله تو یکنفر را هدایت کند
“خیر لک مما طلعت علیه الشمس"،
از آن روزی که این منظومه شمسی به وجود آمده
تا آن روزی که (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ)
تا آن روز آنچه آفتاب بر آن تابیده
ارزش این کار را ندارد
منتها باید آنچنان تبلیغ دین کرد
که صاحب دین خواسته.
(أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا
كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ
أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ،
تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا).
شجره طیبه دین یک ریشه دارد،
این درخت تنه ای دارد، شاخه هایی دارد
برگهایی دارد، میوه ای دارد.
کسانی که به تبلیغ می روند
باید متوجه بشوند وظیفه آنها چیست؟
ریشه درخت دین عقائد حقه است،
معارف اهل بیت است.
این اصل و ریشه ی این شجره طیبه است.
تنه این درخت اخلاق فاضله است،
ملکات حمیده نفسانیه.
شاخه های این درخت اعمال صالحه است.
اگر عقیده، عقیده حقه شد،
ملکات نفسانی، اخلاق فاضله شد،
رفتار، اعمال صالحه شد،
ثمره ی این شجره سعادت ابدی است،
یعنی قابل حد و اندازه نیست.
زندگی که آخر ندارد ،
حیات ابد، ، باید تأمین بشود اینجا.
وظیفه مبلغین در آن مناطق
و به هرجا، یکی دفع شبهات است.
همانطوری که بدن مبتلا به انواع میکروب می شود،
روح هم مبتلا به انواع شبهات می شود.
شبهات مخالفین دین،
آن هم با کمک شیطان در مغز این طبقه
که از دین اطلاع ندارند
قهراً تولید مرض روحی می کند.
وظیفه شما دفع این شبهات است.
هر کس آلوده شده روحش به شبهه ای از مذهب باطلی،
مثل طبیب حاذقی تمام قدرت را صرف کنید
آن درد را درمان کنید.
بعد تقویت کنید عقول این مردم را
به این مذهبی که دنیا را به زانو درآورده،
قدرت منطقش و قوت استدلالش
تمام مسیحیت را بیچاره کرده.
یهود، نصاری، منکرین خدا،
اهل مذاهب باطله در مقابل قدرت برهان این دین بیچاره اند،
منتها باید شما قدرت علمی پیدا کنید،
اگر آن قدرت پیدا شد می شود
حسن بن یوسف بن مطهر، علامه حلی.
سلطان وقت علمای چهار مذهب را جمع کرد،
ارکان حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه.
یک مرد پیدا شد با قدرت علمی
در آن مجلس نشست و برخاست
سر چهار مذهب را به سنگ کوبید،
پرچم تشیع را در این مملکت برافراشت.
صبح تمام مملکت رسماً سنی بود،
ظهر ورق برگشت خطبه های نماز جمعه
در سرتاسر مملکت عوض شد.
این قدرت یک پهلوان در دین است.
بنیه علمی را قوی کنید،
علم مرد می کند روح را،
حالت فاعلیت دارد،
جهل حالت انفعال می آورد. این وظیفه اول.
وظیفه دوم:
با این برنامه تحکیم عقائد،
تعلیم احکام، تهذیب اخلاق،
آنچه همه را به ثمر می رساند،
عاشورای حسین ابن علی است.
مردم را بیدار کنید،
چه خبر است؟ عاشورا چیست؟
بفهمانید به مردم، چه قیامتی است؟
یک کلمه ما می گوییم
اما کجا در حد فهمیدن ایم که کی بود؟
چه کرد؟ کاری که او کرد چه کاری بود؟
خود او که بود؟
این دریایی است که مثل شیخ انصاری غرق می شود،
مثل محقق و علامه، مات و مبهوت می مانند.
کجا ما فهمیدیم عاشورا چیست؟
کسی مگر قدرت دارد[که]
اصحاب او را بشناسد تا برسد به خودش.
این بیان کیست؟
بیان، بیان رأس و رئیس مذهب است،
امام ششم آن کسی که از مبدأ تا معاد،
از طهارت تا دیات، هر چه هست
به برکت نفس اوست،
آن کسی که جوهر ۱۲۴ هزار پیغمبر را
به صورت مذهب جعفری به دنیا عرضه کرد،
او بیانش این است…،
کسانی که اهل فن هستند
می فهمند شهادت چه اندازه دشوار است،
شاهد، کی می تواند شهادت بدهد؟
آن وقتی که مشهودٌ به مثل آفتاب واضح و روشن باشد،
آنچه که محیّر العقول است این است
که امام ششم متن کلامش این است:
اشهد، شهادت می دهم،
لقد اقشعرت لدمائک – لدمائکم- اظلة العرش،
شهادت می دهم انّ دمک سکن فی الخلد.
هر جمله اش بهت آور است،
این بیان امام ششم است،
شهادت می دهم خون تو در خلد مسکن کرد،
کسی که خونش در خلد برین است،
آیا روحش کجاست؟
سیدالشهداء این است.
بعد مطلب به اینجا می رسد:
در مقابل خون تو و خون اصحاب تو
اظله عرش به لرزه افتاد،
وبکی له جمیع الخلائق.
الخلائق جمع محلی به ال است.
لا یشذ عنه شاذ، غیر از خدا،
خلاصه، به جز ذات قدوس او
آنچه در قلمرو خلقت است،
همه برای سر بریده تو گریه کرد،
این چه غوغایی بوده؟ چه کرده؟
و بکت له السماوات السبع والارضون
وما فیهنّ وما بینهنّ
ومن یتقلب فی الجنة والنار وما یری وما لا یری.
عقل مبهوت است،
هفت آسمان، تمام این کهکشانها،
همه در آسمان اول است.
متن قرآن این است: (وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ) ،
این کهکشانهایی که میلیاردها در این فضا منتشرند
همه در آسمان اول هستند،
حالا در هفت آسمان چه خبر است؟
بیان امام ششم این است:
سماوات هفتگانه و همه زمینها
و هرچه در آنها هست و هر چه بین آنها هست،
برای عزای حسین ابن علی گریه کردند.
حالا یک عده بیسواد پیدا شدند،
می گویند این عزاداری ها افراط است.
این غلطها نتیجه جهل است.
کیست که بفهمد عاشورا چه روزی است؟
کیست که بداند چه سری بالای نیزه رفت؟
کیست که بفهمد چه دستی کنار نهر علقمه از بدن جدا شد؟
به مردم بفهمانید این مطالب را.
رفاعة بن موسی النخاس،
موثق است به توثیق شیخ، نجاشی، ابن شهرآشوب، علامه.
همچو مردی آمد خدمت امام ششم.
او با هر کسی این حرفها را به میان نمی گذارد،
همچو مردی باید باشد،
فرمود: رفاعه امسال به حج نرفتی؟
گفت: جعلت فداک، مال من امسال وفا به حج نکرد،
ولی عرفه رفتم کنار قبر حسین بن علی.
بعد که این کلمه را گفتم،
سکت طویلا.
این دقائق را خوب درک کنید،
مدتی سکوت کرد.
حالا در این سکوت چه خبر بود؟
ما و همه فقها و علما عاجزتر از این هستند
که بفهمند آن سکوت چه اسراری داشت؟
حجی که عظمتش این قدر است:
یکنفر به حج نرسید،
به رسول خدا عرض کرد
چه بکنم که جای حج را پر کند؟
پیغمبر اشاره کرد به کوه ابی قبیس،
فرمود: اگر این کوه را طلا کنی
و در راه خدا انفاق کنی جای حج را نخواهد گرفت.
حج خانه خدا این است.
بعد آنی که عقل را مبهوت می کند این بیان است:
بعد از مدتی سکوت سر بلند کرد،
فرمود: ای رفاعه لا تترک زیارة الحسین ابدا،
لولا، اگر این نبود که من کراهت داشتم،
که مردم دست از حج بردارند،
آن وقت می گفتم در زیارت قبر او چه خبر است؟
خلاصه این را من می گویم
شما بروید مدتها فکر کنید،
بعد فرمود: ای رفاعه
من زار الحسین عارفاً بحقه
کسی که زیارت کند او را و بشناسد او کیست،
بشناسد کیست…،
کسی است که خدا پیغمبر خاتم را فرستاد به زمین،
عقل کل را فرستاد به زمین
برای این که خون اصحاب او را
پیغمبر در شیشه کند و به عرش ببرد.
اگر حسین را بشناسی،
من زار الحسین عارفا بحقه
- این بیان امام ششم است-
خدا به او چه می دهد؟
از وقتی حرکت می کند
هزار ملک در یمین او،
هزار ملک در یسار او…،
اینها را باید درک کنید
از نظر دلیل انّی، کشف کنید
که اثر وقتی این است
مؤثر کی بوده که همچو اثری گذاشته؟
از میوه ،درخت را باید شناخت،
از گوهر معدن را باید شناخت،
از زیارت قبر او نزد خدا
باید فهمید چه مقامی دارد
و چه کرده که زیارت قبر او این شده،
آن چیست؟
هزار ملک از یمینش،
هزار ملک از یسارش،
همراهی اش می کنند
تا کنار قبر آن حضرت،
تا برگردد به خانه اش،
بعد یک زیارت قبر او…
به نص بیان امام ششم،
آن هم چه بیانی، بیانی که
شیخ الطائفه رئیس الفرقه شیخ طوسی
در مصباح المتهجد و صلاح المتعبد
متجاوز از هزار سال بر این قضیه گذشته،
این خبر در همچو سندی است
در همچو کتابی است،
آن هم به قلم همچو کسی است
که رأس و رئیس تمام علمای طائفه است
در ظرف هزار سال، مطلب این است،
خدا به آن یک زیارت، ثواب هزار حج،
و ثواب هزار عمره می دهد،
آن هم حجی که در رکاب نبی ای باشد
و عمره ای که در رکاب نبی ای یا وصی ای(باشد)،
خلاصه کلام کسی که به زیارت قبر او برو
د- به نص بیان امام ششم-
یک زیارت قبر او ثواب هزار حج،
آن هم در رکاب امیرالمؤمنین دارد،
ثواب هزار عمره در زیر بیرق خاتم النبیین دارد.
این سیدالشهداء است.
چه کرده که خدا به او همچو مقامی داده.
آن وقت این غلطها که این عزاداری ها افراط است… !!!!.
هیئت های حسینی بیدار بشوند،
اولا مواظب باشند مبادا عزاداری ها
آلوده به گناهی بشود.
آنچه مهم است این است
که این اکسیر احمر باطل نشود،
(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ).
عزاداران حسینی باید منزه از حرام [باشند]،
اتیان واجبات ، ترک محرمات [شود]،
هیئات باید مظاهر تقوی باشند،
علم هایی که افراشته می شود
زیر آن علمها مبادا یک نظر نابجایی،
یک کلمه ناروایی، یک عمل فاسدی انجام بشود،
چون این هیئتها مورد نظر شخص خاتم انبیا است.
از حرام اجتناب کنید،
واجبات را به جا بیاورید،
در عزای او هرچه بکنید
در حد خودتان است، نه در حد او.
فُجع به الرسول
و ازعجت البتول وطاشت العقول.
اصلا مبهوتم چه بگویم؟
رسول در عزای او فاجعه زده شد،
بتول یعنی فاطمه زهرا
وضعش به جایی رسید که هر روز
برای او شیون می زند،
و صیحه زهرا تمام ملائکه را بیچاره کرده،
وطاشت العقول، عقلها پریشان شد،
این چه مقامی است؟
از خود او نمی شود دم زد،
خدا باید ذکر او را بکند.
سوره والفجر بیان خدا برای سر بریده سیدالشهداء است:
(يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ،
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً)،
حجت خدا فرمود: این سوره در شأن جد من است
. ما از او بگذریم!!!
امام چهارم، صاحب زبور آل محمد،
زین العابدین سید الساجدین
یک نگاه کرد به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب،
فاستعبر، چشمش به یتیم قمر بنی هاشم افتاد،
اشکها سرازیر شد.
خوب در بیان امام دقت کنید،
بعد که گریه کرد، فرمود:
هیچ روزی بر جدم رسول خدا
سخت تر از روز احد نگذشت،
در آن روز اسد الله و اسد رسوله،
شیر خدا، شیر پیغمبر خدا کشته شد،
حمزه سیدالشهداء کشته شد،
این روز سخت ترین روز بود بر جدم.
این بیان امام چهارم است،
آن هم نسبت به شخص اول عالم امکان.
بعد از آن روز، روزی بود
که جعفر ابن ابی طالب کشته شد.
بعد که هر دو روز را گفت
آن وقت فرمود: لا یوم کیوم الحسین،
خلاصه،
پیغمبر روزی مثل روز عاشورا برایش نگذشته.
خدا می داند که بر شخص خاتم چه گذشت؟
آنچه که مهم است این است،
بعد که این کلمات را فرمود
آن وقت فرمود: رحمت خدا،
رحمت خدا بر عموی من عباس.
بیان امام را من نمی توانم بگویم.
خودش را فدا کرد، چه جور فدا کرد؟
اصلا شهادت قمر بنی هاشم گفتنی نیست،
فکر کنید.! دست، بریده…،
چه کرده؟ دست راست که افتاده بود
آن وقت گفت: والله ان قطعتم یمینی،
انی احامی ابدا عن دینی،
وعن امام صادق الیقین.
همچو کسی بود،
بعد که دست چپ افتاد،
آن وقت گفت: قد قطعوا ببغیهم یساری.
شهادت اینجور شهادتی بود.
آن وقت آنچه که عقل همه حکماء
و فهم همه فقهاء را مبهوت می کند
این جمله است، فرمود:
برای عمویم عند الله…،
عند الله یعنی چه؟
فوق بهشت است، فوق خلد برین است،
ان لعمی العباس عند الله چیست؟
منزلتی است، مقامی دارد عند الله
که غبطه می خورند به آن مقام جمیع الشهداء.
واقعاً بهت آور است.
از اول خلقت حساب کنید،
از زمان آدم که هابیل شهید شد
تا روز احد که حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید
، تا شهدای بدر، احد،
ختم کجاست، آن روزی که
امام زمان ظهور کند،
شهدای در رکاب او
همه در کلمه جمیع الشهداء مندرج است،
حالا مقام چه مقامی است
که همه اینها به آن مقام غبطه می خورند.
این مقام علمدار اوست،
حالا خود او کجاست؟
آنچه که من شنیده ام،
خدا نکند که چنین باشد،
غلطی می خواهند انجام بدهند
که اگر این غلط را انجام دادند،
من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم:
اگر سعادتمند باشند
در دنیا بیچاره خواهند شد
، اگر اهل شقاوت باشند
در دنیا آسیبی به ان نخواهد رسید،
ولی آن وقتی که دست بریده او وارد محشر بشود،
کمر همه آنها را خواهد شکست
که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند،
و آن کلمه این است،
شنیده ام می خواهند…،
لا اله الا الله…،
می خواهند قمر بنی هاشم را
به نقش هنرپیشه ها درآورند.
کسی که حجت خدا مقابل قبر او می ایستد
و می گوید: سلام خدا، سلام تمام انبیا
، سلام تمام اوصیا، سلام تمام شهدا
بر تو یا بن امیرالمؤمنین،
کسی که هر صبح و شب،
خدا و ۱۲۴ هزار پیغمبر به او سلام می کنند،
این را می خواهند به نقش هنرپیشه ها درآورند.
خدا نکند چنین غلطی بکنند،
آن وقت هر چه پیش آید
و هر چه ما بگوییم معذوریم.
باید جوانهای غیرتمندِ فانی در قمر بنی هاشم،
تاسوعای امسال
- غیر از تاسوعاهای هر سال است در اثر این صحبت غلط-
باید روز تاسوعای امسال محشری سرپا کنند
در عزای قمر بنی هاشم،
تا بگویند ای دست بریده کربلا،
ای فرق سر پاشیده از عمود در راه خدا،
تو…، تو بالاتر از اینی.
ای روزگار، ای دنیای ناپایدار،
باید روزگاری بشود که ما زنده باشیم
و در این روزگار بخواهند هنرپیشه ها
نقش او را به مردم نشان بدهند.
مردم بدانید! این نقشه ها برای این است،
وقتی قمر بنی هاشم را به آن صورت نشان دادند،
دیگر این سوز و گداز در روضه ها نخواهد بود،
آن کسانی که آن صحنه را ببینید
آن هنرپیشه را تماشا کنند،
اینها دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی سوزند،
ولی باید بدانند اگر با چکمه، با کراوات
خواستند این چراغ را خاموش کنند نشد،
با این ریشها، با این یقه های باز هم،
این نور خدا خاموش شدنی نیست.
دیگر ختم کلام:
پشت و پناه عالم کیست؟
پشت و پناه اولین و آخرین کیست؟
امید تمام عالم به کیست؟
امید تمام اولین و آخرین
به آن وقتی است که
مادرش پیراهن غرقه به خونش را سر دست بگیرد
، پشت و پناه عالم او است،
خدایا من چه جور بگویم،
آن کسی که پشت و پناه عالم امکان است،
وقتی آمد کنار نهر علقمه
گفت: الان کمرم شکست.
ای قمر بنی هاشم، تو چه کردی،
تو که بودی که وقتی به زمین افتادی
آن کسی که هر مصیبتی می دید،
رنگش مثل گل سرخ برافروخته تر می شد،
اما وقتی تو را دید، گفت:
الان دیگر ناامید شدم،
انقطع رجائی،
ای ماه بنی هاشم،
تو که بودی که وقتی کنار نهر علقمه
گوشواره عرش خدا آمد،
گفت: الیوم نامت اعین بک لم تنم،
وتسهدت اخری فعز منامها،
تو رفتی اما به رفتنت خواب از چشم زینب رفت.
پيامبر صلي الله عليه و آله :
.
مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليها السلام ) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ عليهماالسلام
.
پيامبر صلي الله عليه و آله :
.
هر كس بر مصيبت هاى اين دختر (زينب عليها السلام ) بگريد ، همانند كسى است كه بر برادرانش ، حسن و حسين عليهماالسلام ، گريسته باشد .
وفيات الأئمه ، ص 431 .
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امام صادق(علیهالسلام) حكایت فرمود:
روزى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) در بین كوههاى مكه قدم مىزد، چشمش به مردى بلند قامت افتاد، به او فرمود: تو از جنّیان هستى، اینجا چه مىكنى؟
گفت: من “هام” فرزند “هیثم” فرزند “قیس” فرزند “ابلیس” هستم .
حضرت فرمود: بین تو و ابلیس دو پدر فاصله است؟
گفت: آرى. فرمود: چند سال عمر كردهاى؟
پاسخ داد: به مقدار عمر دنیا، آن روزى كه قابیل، هابیل را كشت، من نوجوان بودم و مىشنیدم كه آن دو چه مىگویند؛ و كار من این بود كه بین افراد تفرقه و دشمنى ایجاد مىكردم، و بر بام خانهها و سر دیوارها مىرفتم و شور و شیون به راه مىانداختم، و سعى داشتم كه افراد صله رحم نكنند، نیز خوراك و طعام انسانها را فاسد مىگرداندم .
حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه) فرمود: كارهاى بسیار زشت و خطرناكى را انجام دادهاى .
“هام” گفت: مدتها است توبه كردهام و توسط حضرت نوح(علیهالسلام) هدایت گشتم و سوار كشتى او شدم، من همراه حضرت هود(علیهالسلام)، در مسجد هنگام عبادت با دیگر مؤمنین حضور داشتم، و با حضرت إلیاس(علیهالسلام) در جریان ریگهاى بیابان بودم؛ و آن هنگامى كه خواستند حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را در آتش بیندازند حضور داشتم؛ و چون خواستند حضرت یوسف(علیهالسلام) را به چاه افكنند كنارش بودم، او را در بغل گرفته و آهسته در چاه نهادم، هچنین در زندان، مونس و همدم او بودم .
و نیز مدتى با حضرت موسى(علیهالسلام) بودم و مقدارى از تورات را به من تعلیم نمود و فرمود: چنانچه حضرت عیسى را ملاقات كردى، سلام مرا به او برسان، و حضرت عیسى(علیهالسلام) مقدارى از انجیل را به من تعلیم داد و سپس فرمود: سلام مرا به حضرت محمد(صلّى الله علیه و آله) برسان .
پس یا رسول الله! سلام حضرت عیسى بر تو باد.
رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمود: سلام خدا بر او باد و نیز سلام بر تو كه سلام رسان هستى، اى هام! چنانچه خواستهاى دارى، بگو؟
هام گفت: آرزوى من آن است كه خداوند تو را براى هدایت و نجات امّت نگه دارد و این كه امّت، صادقانه مطیع وصىّ و خلیفهات باشند، چون كه امّتهاى گذشته به جهت مخالفت و دشمنى با اوصیاى پیغمبرانشان هلاك شدند، و تقاضاى دیگر من آن است كه مقدارى از قرآن را به من بیاموزى تا در نماز بخوانم .
پیامبر اکرم به امام على(علیهماالسلام) فرمود: یا على! “هام” را تعلیم ده و با او مدارا كن .
هام اظهار داشت: یا رسول الله ! این شخص كیست؟ تا همدم او باشم، چون جنّیان فقط تابع پیغمبر و یا خلیفه او هستند.
حضرت فرمود: اى هام! خلیفه دیگر انبیاء چه كسانى بودند؟
گفت: خلیفه آدم فرزندش “شیث” بود، خلیفه نوح، “سام"، خلیفه هود، “یوحنّا” پسر عموى هود بود و خلیفه ابراهیم،” اسماعیل"، خلیفه اسماعیل، “اسحاق"، خلیفه موسى، “یوشع"، خلیفه عیسى، “شمعون"، و اینها خلیفه پیغمبران خود گشتند، چون زاهدترین افراد نسبت به دنیا و راغبترین آنها در آخرت بودند.
پیامبر خدا فرمود: در كتابهاى آسمانى چه كسى خلیفه من معرفى شده است؟ گفت: در تورات، شخصى به نام «ایلْیا» ذكر شده؛ پس حضرت فرمود: این شخص، همان «ایلیا» است؛ و یكى از نامهاى دیگر او، حیدر است .
سپس “هام” بر حضرت على (علیهالسلام) سلام كرد.
پس از آن حضرت على(علیهالسلام) بعضى از سورههاى قرآن را به “هام” نبیره شیطان تعلیم نمود.
برگرفته از خرایج راوندى، ج 2، ص 856- 858، ح 72/ بصائر الدّرجات، ص 121، ح 13.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر غلط جاهلان از زیارت عاشورا
باز هم جهل منحرفان و حماقت بی دینان …
جدیدا مطلبی به طور گسترده در فضای مجازی منتشر شده است به این مضمون که …
((( شیخ طوسی در الاحتجاج میگوید:
در زیارت عاشورا و قسمت لعن پایانی آن (اللهم خص انت اول ظالم … تا اخر )
لعن اول به قابیل بعنوان کسیکه اولین نفربود که قتل را پایه گذاری کرد!
لعن دوم به پی کننده شتر صالح بخاطر اینکه اولین کسی بود که معجزه الهی را از بین برد!
لعن سوم از آن قاتل حضرت یحیی بعنوان اولین کسیکه پیامبری راسر برید!
لعن چهارم به ابن مجلم به عنوان کسیکه اولین ولی خدا رو کشت!
لعن پنجم به یزید بعنوان کسیکه اولین ولی خدا را سر برید!
،، خواهشا “،، منتشر فرمایید تا برادران اهل سنت مان فکر نکنن ما به مقدسات انها توهین می نماییم، و شیطان صفتان ازین حربه جهت تفرقه افکنی استفاده نمایند،،، )))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باز هم جماعت ، ضد برائت منتسب به شیعه جهل خود را به نمایش گذاشتند …
به خیال از بین بردن اصل اعتقادی برائت . و به قصد ادامه ی خوش خدمتی هایشان به عمر و جماعت عمریه لعنهم الله …
هرچند انقدر این گفته واضح البطلان است که هر شیعه ای را به خنده وا میدارد و احتیاجی به نقد هم ندارد …
اما برای خالی از عریضه نبودن فقط عرض میکنیم :
اولا : شیخ طوسی رحمه الله . کتابی به نام احتجاج ندارند .
ثانیا :کتاب الاحتجاج مال مرحوم طبرسی رحمه الله است .
ثالثا: در کتاب الاحتجاج طبرسی هم مطلقا چنین مطلبی وجود ندارد .
رابعا : در هیچ یک از کتب شیخ طوسی (همچون تهذیب.استبصار. امالی .مصباح المتهجد و غیره ) چنین مطلبی وجود ندارد …
حال اصل قضیه چیست ؟!
و جهل و خیانت این جهلاء در کجاست ؟؟!!
که یک عده از اهل سنت رفتند به خلیفه عباسی گفتند که شیخ کتابی نوشته که در آن سبِّ صحابه هست، گفت: بیاورید، گفتند: در کتاب مصباحش هست، آوردند و جمله را نشان دادند، «اللهم خص انت و…»
خلیفه دستور داد شیخ را آوردند، کتابش هم حاضر شد، طبق حکم عقل و شرع، شیخ در اینجا تقیه فرمود،و گفت مراد از اولی قابیل است و مراد از دومی عاقر ناقه صالح است و مراد از سومی قاتل یحیی بن زکریاست . هر چه سنیان به خلیف گفتند شیخ دروغ میگوید و تقیه میکند . اما دلیلی بر مدعای خود ، نزد خلیفه نداشتند . و شیخ نیز به ریش انان خندید و مجلس را ترک کرد …
(قاضی نورالله شوشتری در مجالس مومنین در شرح حال شیخ طوسی نقل کرده)
(روضات الجنات جلد 6 ص 226)
حال ببینید خباثت و جهالت تا به کجا که مدعی این داستان را از قول شیخ طوسی نقل میکند تا وانمود کند که مصداق این لعن ها را شیخ و علمای شیعه و یا روایات ، به این صورت توضیح داده اند .
حال از ان بدتر اینکه ببینید خریت این جماعت تا چه حد است که با خود نمیگوید اگر واقعا منظور از این ۴ ملعون در زیارت عاشورا ، قابیل و عاقر ناقه صالح و قاتل یحیی و ابن ملجم بود . دیگر احتیاجی به تقیه در زیارت و نام نبردن از انها و کنایه گویی نبود . مگر نه اینکه این افراد را سنیان هم ملعون میدانند !
دیگر وقتی اسم ملاعینی همچون معاویه و یزید و عمر سعد و ابن زیاد و ابن مرجانه … به صراحت در زیارت امده . چه احتیاجی به کنایه گویی در این مفلوک ها هست !!!
حقا که فقط باید گفت :
الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء
و در اخر فقط یک جمله از زیارت قدسی عاشورا نقل میکنم .
والعاقل یکفیه الاشاره …
ولعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها …
یا علی
پیامبر
يا علِيُّ! لَولا أنتَ و شيعَتُكَ ما قامَ لِلّهِ دِيِنٌ؛
اى على! اگر تو و شيعيانت نبوديد، دينى براى خدا پا برجا نمى ماند .
بحار الأنوار: ج 39، ص 307
سزای آزاردهندگان اهل بیت علیهم اسلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
حُرِّمَتِ الجَنَّةُ عَلى مَن ظَلَمَ أهلَ بَيتي وآذاني في عِترَتي؛
بهشت بر كسى كه به اهل بيت من ستم كند و با آزردن عترتم مرا بيازارد، حرام گرديده است.
سعد السعود، ص141
انتظار وعده خدا
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود:
مَعاشِرَ النّاسِ: اَبْشِرُوا بِالْفَرَجِ، فَـاِنَّ وَعْدَ اللّهِ لايُخْـلَفْ، وَقَضـاءَهُ لايُرَدُّ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْخَبيرُ، وَاِنَّ فَتْحَ اللّهِ قَريبٌ.
مردم! بشارت باد بر شما فرج (مهدى (عج))، چون وعده خدا تخلّفپذير نيست و حكم او برگشت ندارد و او حكيم و آگاه است و براستى فتح الهى نزديك است.
يوم الخلاص، ص 226 .
گوش به فرمان
حضرت محمد صلی الله علیه و آله :
إسْمَعُوا وَ أطِيعُوا لِمَنْ وَلاّهُ اللّهُ الْأمْرَ، فَإنَّهُ نِظامُ الاْءسْلامِ؛
از حاكمان الهى اطاعت كنيد و گوش بفرمان باشيد زيرا اطاعت از رهبرى مايه «وحدت اُمت اسلام» است.
امالى مفيد:ج1، ص14، ح2
هر چند اهانت به نبی جان سوز است
این ظلم و ستم بنایش از دیروز است
پیغمبر و کاغذ و قلم، یادت هست؟
سر منشاء این اهانت از آن روز است
در راستایی اعتراضبه توهین به پیامبر اکرم ( صل الله علیه و اله وسلم ) دوستان لطفا عکس های با مضمون من محمد (صل الله علیه و اله و سلم ) رو دوست دارم شیر کنید …
یا امیرالمومنین علی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صل الله علیه واله و سلم:
من تأثم أن یلعن من لعنه الله ،فعلیه لعنه الله
رسول خدا صل الله علیه و اله فرمودند:
لعنت خداوند بر کسی که از لعنت كردن كسی كه خداوند او را لعن فرموده و از رحمت خویش دور كرده خودداری كند
اختیار معرفه الرجال شیخ طوسی جلد 2 صفحه 811
بسم الله الرحمن الرحیم
مواسات با سیدالشهدا ( علیه السلام )
عزاداری رسول خدا (صل الله علیه واله و سلم) قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)
مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) به قدری عظیم است که قبل از آنکه حضرت متولد شوند، هنگامی که پیامبر اکرم (صل الله علیه واله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میدهند، ایشان بیتاب شده و گریبان خویش پاره میکنند. امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
“حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به محضر مبارک پیامبر (صل الله علیه واله و سلم) رسید و چشمان مبارک ایشان را گریان دید، از آن جناب پرسیدند: شما را چه میشود؟ حضرت فرمودند: جبرئیل به من خبر داده که امتم به زودی حسین (علیه السلام) را میکشند. پس فاطمه (سلام الله علیها) به جزع آمده و دست برد و جامه خود را پاره کرد. حضرت رسول (صل الله علیه واله وسلم) فرمودند: یکی از فرزندان این مولود مالک امور گشته و انتقام از قاتلین خواهد گرفت. پس از این خبر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اندکی آرام و نفس مبارکش تسکین یافت."[1]
[1] . کاملالزیارات: ص 57؛ بحارالانوار: ج 44، ص 233.
بسم الله الرحمن الرحیم
مواسات با سیدالشهدا ( علیه السلام )
عزاداری رسول خدا (صل الله علیه واله وسلم) بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)
“سلمی میگوید: بر امّ سلمه وارد شدم در حالی که ایشان گریه میکردند، عرضه داشتم چرا گریانید؟ ایشان فرمودند: رسول خدا ( صل الله علیه واله و سلم )را در خواب دیدم در حالی که موهای سر و محاسن ایشان خاکآلود بود، عرضه داشتم: یا رسولالله شما را چه شده است (چرا شما را به این حالت میبینم؟) ایشان فرمودند: هم اکنون شاهد کشته شدن حسین ( علیه السلام ) بودم."[1]
همانطوری که در این روایات میبینید رسول خدا (صل الله علیه واله و سلم ) نیز برای امام حسین (علیه السلام) به گریه و عزاداری پرداختهاند آن هم سالیان سال، قبل از واقعه عاشورا و شهادت ایشان که این خود حکایت از اهمیت و بزرگی این مطلب (عزاداری) دارد.
آیا سیره و سنت پیامبر خدا (صل الله علیه واله و سلم) در اتفاقات فوق نمیتواند بهترین دلیل و حجت شرعی بر اقامه عزا برای امام حسین باشد؟
[1] .سنن ترمذی: ج 12، ص 195، کتاب فضائلالصحابه باب مناقبالحسن و الحسین (علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
مواسات با سیدالشهدا ( علیه السلام )
گریه در روز ولادت امام حسین (علیه السلام)
در روز ولادت امام حسین (علیه السلام) تمام ملائکه به خدمت حضرت رسول (صل الله علیه واله و سلم) آمده و حضرت را به میلاد نور دیدهاش تبریک گفته و در همان حال خبر شهادت او را داده و هریک به گونهای مرثیه شهادت را برای رسول خدا (صل الله علیه واله وسلم) میخواند و حضرت اشک میریخت.[1]
حضرت رسول اکرم (صل الله علیه واله و سلم) فرمود:
“هنگامی که رسول خدا (صل الله علیه واله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و مصائبی که بر آن حضرت وارد میشود برای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بیان کرد، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) گریه شدیدی نمود، بعد از پیامبر (صل الله علیه واله و سلم) سوال نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟ پیامبر خدا (صل الله علیه واله و سلم) فرمود: در زمانی این حادثه واقع میشود که من و تو و علی (علیه السلام) نیستیم، گریه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بیشتر شد و فرمود: پدرم چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم برپا میکند؟
رسول خدا (صل الله علیه واله و سلم) فرمود: ای فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه میکنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه میکنند. و این عزاداری را هر سال برپا میکنند (و پاداش این عزاداریها این است که) روز قیامت تو برای زنان امتم شفاعت میکنی و من هم برای مردان، و هرکس از امت من بر مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کرده باشد، این چشم روز قیامت خندان است و بشارت بر او به نعمتهای بهشتی باد.
ای فاطمه! هرچشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر مصیبت امام حسین (علیه السلام) گریسته باشد، پس همانا آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده میشود."[2]
[1] . مقتل حافظ ابوالموید خوارزمی: ج 1، ص 88.
[2] . بحارالانوار: ج 44، ص 293.
بسم الله الرحمن الرحیم
مواسات با سیدالشهدا ( علیه السلام )
غش نمودن پیامبر اکرم (صل الله علیه واله و سلم)
از ابن عباس روایت شده است که:
چون حسین (علیه السلام) متولد شد- و در آن وقت قبله او صفیه دختر عبدالمطلب عمه رسول خدا (صل الله علیه واله و سلم)- پیامبر (صل الله علیه واله وسلم) بر او وارد شد و فرمودند:
ای عمه! فرزندم را نزد من بیاور، صفیه عرض کرد: پدران و مادران فدایت شوند! هنوز او را پاکیزه نکردهام، چگونه بیاورم؟ حضرت فرمودند: به آن خدایی که جانم در دست اوست، او را خداوند از بلندای عرشش طاهر و پاکیزه نمود، انگاه حضرت دستش را دراز نمود و صفیه، امام حسین (علیه السلام) را به او داد، حضرت خم شد و پیشانی و گونههای او را غرق بوسه نمود و زبانش را میمکید گویی عسل یا شیر می مکد.
“سپس گریه طولانی نمود و از هوش رفت. وقتی به حال عادی برگشت، فرمود: خدا بکشد قومی که تو را میکشند"[1]
از تعبیر “أفاق” معلوم میگردد که گریههای طولانی حضرت به قدری شدید بوده که راوی بدین کلمه تعبیر نموده است، یعنی از شدت گریه بی هوش شده و بعد به هوش آمدند.
[1] . عبرات المصطفین: ج 1، ص 158 به نقل از مناقب امیرالمومنین (علیه السلام). ج 2، ص 234.